سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خاطرات من از سفر به سرزمین وحی 1(ازخونه تامسجدالنبی)

نمی دونم که از کجا شروع کنم.نمی دونید این دو هفته چقدر برام سریع گذشت.از خدا می خوام که اول نصیب همه مسلمون هایی که نرفتن بکنه بعد اگه اون گوشه موشه ها توی دربارش جا هست ما رو هم راه بده.2ساعت ونیم از مهرآباد تا جده با هواپیما راه هست.از جده هم 5ساعت بااتوبوس تا مدینه راهِ ولی من وقتی روی تخت اتااقم توی هتل مدینه دراز کشیدم فکر می کردم که از خونمون فقط 2تاخیابون فاصله داره. اگه مادرم به من زنگ نمی زد من فکر می کردم که خانواده ای ندارم.توصیف نشدنیه اون حس.وقتی برای اولین با توی نماز صبح اولم توی مدینه نگاهم به ضریح پیغمبر اوفتاد گفتم ((یا رحمةً للعالمین،شما واین بار گاه کوچک؟)).کمی که نزدیکتر رفتم دیدم که یه مشت عوضی جلوی ضریحت رو گرفتن و پشت به قبر نازنینت کردن و به مردم میگن(اِمشی حاجی.....اِمشی حاجی......)یعنی گمشو حاجی،گم شو حاجی.وقتی که از باب البقیع مسجدالنبی بیرون اومدم وبقل دستیم بهم گفت اون دیوار ضرح مانند رومی بینی؟اون جابقیعه،پاهام سست شد وگفتم ای خدا هزار شکرت که من نمردم واین مکان مقدس رودیدم.اصلاً منو چه به بقیع؟من آیا لیاقت زیارت این قطعه بهشتی که روی این کره ی خاکی قرار گرفته رو دارم؟وقتی تو بین الحرمین میان قبر رسول اکرم و ائمه بقیع حرکت می کردم یه هو یاد اون نازنین قبر گمشده ی مدینه افتادم.گفتم یعنی می شه من سعادت ولیاقت این رو داشته باشم که توی این ایام کوتاهی که این جام منجی عالم بشریت ظهور کنه و من از اولین نفراتی باشم که قبر دردانه ی پیغمبر رو زیارت می کنن؟اما نشد.

 


» نظر