سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مطلبی درباره سریال جومونگ

چند روز پیش وقتی مقام معظم رهبری با شعرا دیدار کردند.آقا درخلال صحبت هاشون نکته ای رو هم درباره­ی سریال جومونگ ذکر کردند:

((دیگران باکارهایی که بعضاً هنرمندانه انجام می دهند،یک سری باطل هایی را تبلیغ می کنند.شگفت اینکه ما همون باطل ها روباور می­کنیم.همین سریال کره ای که دارد پخش می شود،همه این سریال را می­بینند یک تاریخ سازی واقعی است.از این قبیل اگر در شاهنامه بگردیم،حدود 10 تا15 تا از این داستان ها پیدا می کنیم.ولی کار هنرمندانه است،وقتی هنرمندانه کار می کند پاداشش همین است.))

متن بالا سعی دارد تا از جومونگ به عنوان یک سریال تمجید کند، زیرا اول کارهنرمندانه است دوماً کار سرگرمی آفرین است اما در این میان کلمه باطل، جلب توجه می­کند.این لفظ مارا برآن داشت که درباره­ی آن جست وجو کنیم.

اتفاقاً چند وقت پیش کیلیپی درباره فتنه جومونگ از محمودکریمی پخش شد که به نقد سریال پرداخته وشباهت این داستان رو با یه داستان معروف بیان می­کند.

((موضوعی پیرامون سریال جومونگ مطرح است، وآن این است به جهت اینکه صهیونیست ها ،هالیوود راازدست دادند به آسیای شرقی وجنوب شرقی روی آوردند.

آنها سه سریال تولید کردند:جواهری درقصر،امپراطور دریا، تاجرپوسان.وقتی مردم به این سریال های کره ای علاقه­مند شدند،سریالی به ما فروختند،به نام افسانه جومونگ.

کسی دراین سریال می آید،یک سرزمین تاسیس می کند.برای آواره هایی که به این سرزمین می آیند،شهرک سازی می کنند.هر شهری را که تصرف می کند،اسم آن را عوض می کند.مثل خیلی از شهر هایی را که اسم آنها را ازغلان وتل آویو گذاشتند. نقشه قدیم کشور خود را پیدا کرده و قائل به این هستند که ما ساکنین اولیه این سرزمین بوده ایم.مثل عده ای که همین الآن می­گویند از نیل تا فرات. می­گردند وگنجینه های قدیمی خود را مثل کمان دامول پیدا می­کنند.بعداً زره را پیدا می­کنند، آینه پیدا می­کنند که پشت آن چیزهایی مثل عبری نوشته شده بود.مثل این ها که دارند دنبال هیکل سلیمان می گردند،که بگویند این سرزمین مال ما بوده. جالب ای جاست که فیلم را کاملاً بدون صحنه(کاملاً اسلامی) می سازند وفقط یه موضوعی داره و اون هم اینه که وسط نوشیدنی خوردنشون هم چیزی نمی گن تا نشه از توشون چیزی در آورد و به ماجرای فیلم لطمه ای بزند.دست آخر وقتی همه سرزمین ها رو فتح می کنن، دائماً می گن ما قوم برگزیده ایم.خون می ریزند تا به هدفشون برسند.پولدار تر از همه هستند و شکست ناپذیرند واسلحه های پیشرفته مال اینهاست.

اگه داستان فیلم رو دنبال کنید و اون را بی طرفانه نگاه کنی،بعد داستان رو کنار داستان پیدایش اسرائیل بگذاری ، ممکنه حق رو به اسرائیل بدی.))

همون طوری که از متن بال فهمیدید،داستان جومونگ تا حد زیادی به داستان پیدایش اسرائیل شباهت داره.فکر کنم خیلی از شما ها مثل من باشین وقتی که این متن رو می خونین.باوجود این که بعضی از مطالب بالا رو می دونستین، همه این ها به این خاطره که کار هنرمندانه انجام شده است . من وشما که به فرهنگ جومونگ اعتقادی نداریم، این طور جذب وشیفته آن می شویم.

به هر حال علاوه برمواردی که بالا من ذکر کردم چند مورد شباهت هم هست که به اون ها اشار ه می­کنم:

1-زمانی که نقشه گوگاریو به دست جومونگ می افتد، اگر یک بار نقشه ارض موعود رو دیده باشید شباهت بسیاری به اون داره.

2-جومونگ در دربار پادشاهی ظالم رشد می­کند، اما فرزند او نیست،درست مثل داستان حضرت موسی.

3-خداوند همیشه جومونگ رو یاری می­کنه،امداد غیبی می­رسه، معجزه میشه و... درست مثل عقاید یهودی­ها درباره­ی خودشون.

4-یک نفر پیروزی جومونگ رو پیش بینی می کنه و کشته می شه،درست مثل کسانی که پیروزی یهود رو پیش بینی کردند ومردند.

5-جومونگ مردم چوسان قدیم رو از سرزمین های مختلف جمع می کنه، درست مثل یهودیا.

6-این سرزمین چوسان توسط خارجی ها مثل هان تسخیر شده درست مثل اعتقاد یهودیا.

7-اهالی چوسان قدیم در دیگر مناطق طی خیلی مورد ستم قرار رفته بودن درست مثل یهودیا در صد سال گذشته.

8-در یکی از قسمت های سریال یک سری از اهالی چوسان قدیم در بین راه کشته می شوند ودسته جمعی داخل گور ریخته می شوند،درست مثل قضیه هلو کاست.

9-جومونگ در این سریال حق دارد از انواع سلاح های نامتعارف برای رسیدن به هدف خود استفاده کند، به عنوان مثال بمب آتش زا،این مورد هم بسیار شبیه به حال اسرائیل است.

10-بسیاری از آثار قدیمی چوسان زیر زمین پیدا می­شود،مثل اسرائیلی ها که زیر مسجد الاقصی دارن دنبال هیکل سلیمان وتابوت عهد می گردند.

11-در این سریال علائمی شبیه به علائم اسرائیل وجود دارد مثل کلاه دانای ارشد که همان ستاره6 پر اسرائیلی هاست.

12-علاوه بر اینها تعداد راهبان معروف یهودی و کارهایشان با افراد جومونگ و وظایفشان خوانایی دارد.

13-زنان تأثیر گذار در داستان حضرت موسی (ع) 8 نفر بودند که در داستان جومونگ نیز به همین شکل است.

14-اسامی در این سریال کره ای بسیار به کلمات یهودی انگلیسی شباهت دارد مانند:

: راهب یهودی)Jew monkجومونگ (

: خورشید یهودی)Jew Sunچوسان (

: لبنان یهودی)Jew Lebunجولبن (

این ها شباهت هایی بودند که یا به ذهنم رسید یا جمع آوری کردم، حتماً خودتون می تونین با جستجوی بیشتر مطالب جدید تری رو کشف کنید.

اما شاید عده ای بگویند این ها فقط چند تشابه اتفاقی بوده ، ودر جواب این دوستان باید عرض کنم که اصل این افسانه چیز دیگری بوده و درواقع این داستان تحریف شده است.

ممکن است افراد دیگری بگو یند وب اگر داستان اسرائیل هم به همین گونه است ، چرامی گوییم اسرائیل غاصب است؟ باید بگویم که اگر شما این عقیده را داشته باشید،

باید بگویم که دقیقاً به سمت عقیده­ی صهیونیست ها منحرف شده­اید واینجا دیگر می توان ازرش کار هنرمندانه را بفهمید.


» نظر

خاطرات من از سفر به سرزمین وحی 2(ازمسجدالنبی تا قبرستان بقیع)

وقتی که وارد بقیع می شی جدی جدی یه غربت خاصی تورو می گیره.

ازمحوطه که پابه روی سطح شیب دارها می ذاری تا ازش بالا بری لحظات اول کنجکاوی زیادی تورو می گیره...........بقیع چه شکلیه؟قبرا چه جورین؟ اصلاً ازکجا تشخیص میدن که کدوم قبر مال کدوم شخصه؟ و و و و و...................

تا بخوای به جوابش برسی به در اصلی رسیدی.ازاون جاست که یه چیزی مثل آدم ربا تو رو به سمتش جذب می کنه یهو جلوی چشمت یه جمعیت کثیر می بینی.فکر می کنی بازدید ازقبرستان صفیه و بایدتوصف وایسی.

جلو تر که میری میبینی انگاردوریه چیزی مردم حلقه زدن.باز که جلوتر میری کم کم داستان رومی گیری که ازچه قراره.اونا همون نازنین قبرایین که روزا زیرآفتاب داغ وشبا توسرمای سوزناک بیابونن.قبرایی که نمی شه بالاشون شمع روشن کرد.قبرهای 6 تن از معصومین مان«امام حسن (علیه السلام)،امام زین العابدین (علیه السلام)،امام محمدباقر(علیه السلام)،امام جعفرصادق(علیه السلام)،عباس عموی پیامبر(صلوات الله)وفاطمه بنت اسد(سلام الله) مادر امام علی(علیه السلام)» که مظلوم مظلوم انگار یه گوشه ی قبرستان افتادن ولی جع شدن شیعه ها به اون ها جلا واهمیت میده.قبرایی که یه سنگ قبر درست وحسابی ندارن.باپرس وجوکردن فهمیدم فاصله ی بدنای نازنین تا سطح زمین5/1 تا 2 متره.خوبه اکثر اوقات دیوار بیت الاحزان به روی قبرها سایه میندازه.کمی دقت کردم ،رئیس کاروانمونو پیداکردم بهم گفت کم پیش میاد،می خوای بری جلو؟

منم گفتم باکمال میل. باسلام وصلوات قدم به قدم،کم کم زائراتاب نمی آوردن ومیرفتن.جا خالی می شد وما هم می رفتیم جلو.بعد7 یا 8 دقیقه رسیدیم به جلوی صف.باورم نمی شد.شاید شما فکرکنین که من دارم به تقلید از روحانی ها چرت وپرت می گم ولی به همون اماما قسم عین حقیقت رو میگم .بذاراین جوری توصیف کنم :انگار خداموقع آفرینش بهشت دستش خورده به یه گوشه اون وهمون گوشه دقیقاً افتاده بود 20 متر جلوتر از من.خدایا چقدر قشنگ بود! اما زیبایی زشت.همون قدر که زیارت امامان بقیع منو خوشحال می کرد یه چیزی منو می سوزوند.اون هم چیزی جز غربت اون مکان نبود .نمی دونم قربت اون تکه بهشتی کی به پایان می رسه؟هنوز هم شک دارم بااومدن آقا امام زمان هم از بین بره.(#@#داخل پرانتز:از اون موقعی که اومدم همش دارم خواب زیارت دوباره ام رو می بینم،چند شب پیش هم خواب دیدم که دارم راهی میشم پرواز من شنبه بودیعنی فردای روزی که توی خوابم بود.من داشتم برای پرواز فردا آماده می شدم که یهو صدای أنا بَقیّة الله که با ضربه ی شدیدی به من وارد شد شنیدم .خیلی خوشحال شدم که فردا می تونم به دیدار آخرین معصوم عالم بشتابم لحظه شماری می کردم که از خواب بیدار شدم.#@#)

بعد از این که چشمم به قبرهای نازنین افتاد دومین چیزی که دیدم یه علم بود که جلو مون رژه می رفت و دری وری می گفت.اینا کین؟شما چرا این جا جمع شدین؟قبرستونِ به این بزرگی؟توسل نکنین.هرکه توسل کنه شرک کرد.

مشرک.آهای رافضی کتابتو جمع کن.کتاب دست کسی نباشه ها!

عین یه خر ،هیکل یه خر رو داشت.البته صدرحمت به خر،بلا نسبت خر.خر از اون خوشگل تربود.یه چفیه قرمز به سرش داشت و عین یه علم جلومون رژه میرفت.

باور کنین تو اون فضای معنوی و روحانی یه لحظه به یاد کلاه قرمزی افتادم.

ازاین حرف هاگذشته باکمک رئیس کاروانمون چند عکس تاریخی دور ازچشم اون کلاه قرمزی ازاین لحظه ی تاریخی گرفتم .

با اون عزیزا توی دل خیلی درد و دل کردم که بماند(شخصیه!).هرجا که رفتم هم از خدا هم از اون جا خواستم که این اولین زیارت آخرین زیارتم نباشه .

انشألله...................

تا تونستم باها شون حرف زدم و گفتم که چرا ؟چرا؟چرا؟...............................

-چرا باید وضع قبراتون این جوری باشه؟

-چراباید شیعه ها این قدر مظلوم باشن؟

-چرا باید به شما وشیعه ها این قدر توهین بشه؟

-چقدر شما طاقت دارین؟ما که تابمون تموم شده؟

-چرامن این قدر بد بختیم؟

-چرامن برای این صفر انتخاب شدم؟

و........................

یهو وسط این سؤال پرسیدن های من واشک ریختنم کبوترای بقیع با هم به هوا بلند شدن متوجه نشدم مردم زدن زیر گریه،همزمان بامردم من هم زدم زیر گریه.

یه 20 ،25 دقیقه ای شد این مسائل که همراه با رئیس کاروانمون به هتل برگشتیم. باور نمیکن که توی راه هتل همش حیرون و بی قرار بودم و با سرعت حرکت می کردم.برگشتم از رئیس کاروانمون پرسیدم آقا به دادم برس،پا هام دیگه مال خودم نیست.اونم بهم گفت این جاثقیفه ی بنی ساعده است. همون جایی که علی رو ازحکومت محروم کردن.همون جایی که فدک رواز خانم گرفتن.

من هم علت اون رو فهمیدم.این جا خانم بی قراری کرده.آقا اذیت شده.(دیگه نمی خوام بگم).که زسیدیم به هتل و جاتون خالی یه صبحونه ای زدیم مشدی وایرانی.خیلی چسبید.مؤدب


» نظر

خاطرات من از سفر به سرزمین وحی 1(ازخونه تامسجدالنبی)

نمی دونم که از کجا شروع کنم.نمی دونید این دو هفته چقدر برام سریع گذشت.از خدا می خوام که اول نصیب همه مسلمون هایی که نرفتن بکنه بعد اگه اون گوشه موشه ها توی دربارش جا هست ما رو هم راه بده.2ساعت ونیم از مهرآباد تا جده با هواپیما راه هست.از جده هم 5ساعت بااتوبوس تا مدینه راهِ ولی من وقتی روی تخت اتااقم توی هتل مدینه دراز کشیدم فکر می کردم که از خونمون فقط 2تاخیابون فاصله داره. اگه مادرم به من زنگ نمی زد من فکر می کردم که خانواده ای ندارم.توصیف نشدنیه اون حس.وقتی برای اولین با توی نماز صبح اولم توی مدینه نگاهم به ضریح پیغمبر اوفتاد گفتم ((یا رحمةً للعالمین،شما واین بار گاه کوچک؟)).کمی که نزدیکتر رفتم دیدم که یه مشت عوضی جلوی ضریحت رو گرفتن و پشت به قبر نازنینت کردن و به مردم میگن(اِمشی حاجی.....اِمشی حاجی......)یعنی گمشو حاجی،گم شو حاجی.وقتی که از باب البقیع مسجدالنبی بیرون اومدم وبقل دستیم بهم گفت اون دیوار ضرح مانند رومی بینی؟اون جابقیعه،پاهام سست شد وگفتم ای خدا هزار شکرت که من نمردم واین مکان مقدس رودیدم.اصلاً منو چه به بقیع؟من آیا لیاقت زیارت این قطعه بهشتی که روی این کره ی خاکی قرار گرفته رو دارم؟وقتی تو بین الحرمین میان قبر رسول اکرم و ائمه بقیع حرکت می کردم یه هو یاد اون نازنین قبر گمشده ی مدینه افتادم.گفتم یعنی می شه من سعادت ولیاقت این رو داشته باشم که توی این ایام کوتاهی که این جام منجی عالم بشریت ظهور کنه و من از اولین نفراتی باشم که قبر دردانه ی پیغمبر رو زیارت می کنن؟اما نشد.

 


» نظر

به وبلاگ من خوش آمدید

با سلام به شما دوست عزیزی که از کلبه ی درویشی من بازدید می کنید.امیدوارم که مطلب مورد نیاز خود را در این وٍب کَده پیدا کنید.

امید وارم که به دنبال (چ چ چ چ چ ی ی ی ی ز ز ز ز) نباشید که توی اینجا پیدا نمی شه .

به خدا من آدم انتقاد پذیری هستم . خواهش می کنم که نظر بدید.

                                                                                        ................... با تشکر....................


» نظر